سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

94/1/12
1:44 ع

فرشته

چی به سر اینجا اومد؟ چی شد واقعاً؟

هـــــــوم؟!


  

92/5/16
6:23 ع

178 - فرشته

همیشه غصه ی ملت شرق آسیا رو خوردم به خاطر الفباشون. و همیشه معتقد بودم مخترعین خط در اونجا بی شک انسان هایی فاقد قدرت تفکر، خودآزار و صدالبته دگرآزار بودن که در حق مردمشون کوتاهی کردن. این روزها غصه ی خودمون رو می خورم و می بینم خیلی گناهی هستیم ما. آخه اجداد محترم (و نه محترمه!) این هم مدل توالت هست که شما اختراع کردین؟ الان که مریضم می فهمم ها. الان که نمی تونم درست بشینم کارم رو بکنم می فهمم. 

نتیجه: پدر و مادران دور اندیش! کودکانتان را از همان طفولیت به توالت فرنگی عادت دهید که خو بگیرند باهاش که پس فردا تو بزرگسالی از اینجا رونده از اونجا مونده نشن.


  

92/5/10
5:0 ع

 

177- فرشته

هر از چند گاهی موچین به دست میفتم به جون تار موهای سفیدم. اولی رو می کنم. دومی ... از پس چند تاشون برمیام؟ ... سومی و چهارمی ... لعنتی ها! کاش همیشه مشکی باقی می موندین. می ترسم از روزی که تو لوازم آرایشی ها دنبال ضد چروک باشم. افسوس! افسوس که اینقدر تند میگذری و حتی به گرد پات هم نمی رسم.

یه روزی باید اسم وبلاگ رو عوض کنیم. بذاریم ... ام ... چه می دونم ...

 


  

92/4/31
12:29 ع

176- فرشته

آقای همسر از همون ابتدای خلقتش که نه ولی از همون اولی که دیدمش به مقوله ی شکم اهمیت بسیار میداد. اولین باری که با هم رفتیم بیرون، من با یه نایلون پر از بازمانده ی خوراکی برگشتم خونه. یادش به خیر پارسال یه روز موقع ناهار یهو زد زیر خنده. پرسیدم ازش که: چت شد یهو؟ گفتش: من خیلی خراب شدم فرشته، الان داشتم فکر می کردم شام چی بخوریم. حالا این روزها دست کمی ازش ندارم. تو خونه که باشم آویزون در یخچالم. به فاصله ی سی ثانیه بعد از خوردن لواشک میرم سراغ شیرینی. خلاصه که رو به رشدم حسابی. چه میشه کرد. اشتهاست دیگه. تو یه دوره هایی در زندگی، آدمیزاد اینطوری میشه. همین الانم داشتم فکر می کردم برم یه تیکه کیک بخورم. دیشب برا اولین بار در تنهایی خودم یه کیک شکلاتی پختم.


  

92/2/1
7:31 ع

175- فرشته

وقتی ما عروسی کردیم پارمیدا هنوز چار سالش نشده بود. فردای عروسی دو تا کیوی رو گرفته بود دستش و به هم می سابید و می گفت: می سابم و می سابم. خواهرم ازش پرسیده بود: چی می سابی؟ پارمیدا در جواب گفته بود: عشق و آزادی می سابم. یه همچین خواهرزاده ی روشن فکری دارم من. مؤدب


  

91/12/8
10:39 ع

174- فرشته بنوشت

روزها و نخ سوزن شبهایی که آقای همسر خونه نیست مهم بودنش رو بیشتر و بیشتر درک می کنم. مثه امشب که میدونم هر ثانیه داره دورتر میشه از من و هر ثانیه بیشتر از قبل در قلبم احساسش می کنم. کاش الان اینجا بود کنترل به دست این سریال مزخرف رو نیگا می کرد و من هی بهش می گفتم خاموشش کن دیگه.


  

91/6/18
10:58 ص

173ـ فرشته

این آقایی که برامون چای میاره اینقده خجالت میده منو. قبل از ورود به اتاق در میزنه. خسته نباشید میگه. قبل از خروج از اتاق اجازه می گیره. سرشم پایینه همش. آدم دلش می خواد پیش پاش بلند شه. ماهن بعضی آدما واقعاً.


  

91/6/14
11:14 ص

172 ـ فرشته

شده یک وقت هـایی یک جمله هـایی رو خوندم که به نظـرم قشنگ اومدن. شـاید اون موقع با خودم فکـر کردم که فهمیدمـش. و بعد از گذشت سال هـــا تازه فهمیدم که این جمله چی داره برا گفتن و تازه فهمیدم که اون موقع نفهمیدمش. حالا می تونم بگـم با گوشت و پوست و استخـونم که نه با هر اونـچه که اسمش رو روح گذاشتن بگـم که می فهممش ... هم درد و هم درمان تویی

 


  

91/3/9
5:45 ع

171- صبا

در این لحظه که نشستم اینجا پشت میز کارم تو دانشگاه ، بار پنجمیه که دارم از طبقه بالا ، سایت کامپیوتر، برمی گردم پایین در حالیکه قلبم رو اندوه ، نا امیدی و ناباوری دربرگرفته !!

از ساعت 8 تا الان 5 تا استاد مختلف سر 5 تا کلاس مختلف 5 تا دانشجوی مختلف رو فرستادن تو آموزش که : لطفا یکی بیاد بالا سیستم استادمونو درست کنه !  

و باور نمی کنی اگه بگم  این درست کردن تنها شامل ریستارت کردن سیستم و بالا اومدن با ویندوز xp هست !! (چون روی سیستم علاوه بر xp سون هم نصب شده از دیروز !) 

حالم بد میشه وقتی می بینم استاد تحصیلکرده پرادعای مملکتم به همراه همه دانشجوهای پرافاده و پر توقع اش نمی تونن ابتدایی ترین مشکل کلاس درسشونو درک یا حل کنن!

.. نمی دونم .. شایدم من دارم قضیه رو زیادی بزرگش می کنم !


  

91/1/31
8:46 ص

170 ـ فرشته

من عاشق این مدل اساتیدی هستم که وقتی میان سر کلاس نمی پرسن "جلسه ی پیش تا کجا درس دادیم؟" چون خودشون می دونن جلسه ی پیش تا کجا درس دادن.


  

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ