87/7/15
3:26 ع
149- صبا بانو !
87/7/7
8:31 ع
87/7/4
10:45 ع
147 ــ فرشته
87/7/3
10:46 ع
146 ــ فرشته
بارها دستام آلوده ی نبش قبر شده؛ مُرده رو کشیدم بیرون، دوباره کفنش کردم و به خاک سپردمش. تصور نمی کردم یه روز کسی بخواد این گناه رو در حق خود من مرتکب بشه. ولی خوب راست گفتن که دنیا دار مکافاته. ککم نمی گزه اما. بی خیالی رو عشقه!
87/6/30
3:19 ع
87/6/27
12:54 ص
87/6/26
12:12 ع
87/6/26
12:58 ص
142 ــ فرشته
میان و میرن،
رفتنشون بیشتر از اومدنشون به چشم میاد همیشه ...
می خوام بزنم به رگ بی خیالی، اما هر چی می گردم پیداش نمی کنم که این رگ کجامه!
87/6/22
7:30 ع
141 ــ فرشته
حوصله ی بچه ها سر رفته. اسباب بازی هاشون رو میارم میریزم وسط اتاق. میگم: " حالا اینجا شده مغازه ی اسباب بازی. پارسا صاحب مغازه ست، پارمیدا هم اومده تا خرید بکنه." پارمیدا دست میذاره رو یکی از عروسکها و از پارسا می پرسه: " آقا این قیمتش چنده؟ " پارسا میگه: " این عروسک رو از فرانسه آوردیم، قیمتش 200 دلاره! " پارمیدا می خره عروسک رو.
نمیدونم پارسا در آینده قراره چه کاره بشه ولی اگه بزنه تو کار تجارت زبون چربی داره واسه پول در آوردن. البته پارمیدا هم لارج خرید می کنه ها. بابت یه جنس 4000 تومنی 200 دلار پول میده اگه چششو گرفته باشه.
پ.ن: مثه خانوم هاویشام فسقلی ها رو به بازی می گیرم، خودم می شینم به تماشا. اینا همش به خاطر تاثیرات سوء فیلم های مخربیه که اخیراً دیدم!
87/6/16
11:52 ع