سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

85/12/25
1:57 ص

یادداشت 38ام - صبا

 دم به دم نو می شود این کاروان ..
 بدجوری از قافله عقب موندم من!
 

 همیشه واسم سوال بود که ماهی قرمزا چرا انقد زود می میرن! .. آهای تویی که هی تلنگر می زنی به اون تنگ بلور که ماهی قرمزه ی توی تنگو به قول خودت از تنهایی در بیاری می دونی که قلب حساس اون ماهی کوچولو طاقت این ضربه ها رو نداره و سکته می کنه؟!  

 شونصد تا ترجمه و نهصد تا پروژه و یه خروار درس واسه 13 روز تعطیلی! .. بازم گلی به گوشه جمال پیک بهاریای دوران مدرسه! 

 به قول هنرمند محبوب و ورزشکارمون شهرام خله : خبر دارم یار میاد .. محرم اسرار میاد ..
 کامنت محسن تو پست قبلی رو اما من .. .. هســـــــــتمش شدیـــــــــــد!!

 کارگر هم کارگرای قدیم ! .. مچ دست درد شدم .. بس که این شیشه ها رو سابیدم و باب طبع ایشون نشد !!.. ولی انقذه خوبه حافظه اش این خانومه .. دستورای مامانمو عینا منتقل می کنه به من !  

 می خوای بدونی صبا بهار سه سال پیش چه حرفایی واسه گفتن داشته؟! .. اینم سند محکمیه که نشون می ده من از همون بچگی چرند زیاد می گفتم !

 آخه چه بهاری ! چه عیدی ! .. وقتی لحظه ی تحویل سالو به جای اینکه دور سفره هفت سین خونه مادربزرگ باشی باید بشینی کنار مزارشو و به جای بوسیدن صورت مهربون مامان بزرگ و دستای گرم بابا بزرگ سنگ قبر سردشونو ببوسی و سردیش جوری تا عمق وجودتو بلرزونه که مطمئن بشی این زمستون رفتنی نیست ..
( خواستم برایت بگویم چه غریب مانده ایم این بهار و چه تنها .. باز این بغض بیقرار .. فرصت که نمی دهد ! )



ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ