86/5/30
2:17 ص
یادداشت 69-صبا
بچه که بودم ( قد نخود و اینا ) یه سوال فلسفی بزرگ تو ذهنم بود همواره : کفشدوزکا چطوری بدون نخ و سوزن کفش می دوزن ؟!
چند تا غروب دیگه میای طلوع کنیم با همدیگه ؟
یه فال حافظ بگیرم تا ببینم اون چی می گه ؟
تا حالا هیش کی نتونسته درست حدس بزنه که این عکس چیه ! .. عمری بره کسی نتونه ! .. این عکسو دو ترم قبل تو کلاس معارف از صندلی کنار دستم گرفتم ! .. این پیچ دسته اون صندلیه که دورش با خودکار قرمز هنرمندانه خط کشیدن !
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس / برو آنجا که تو را منتظرند / قاصدک / در دل من ../ هٍچ خبری نیس که نیس !