سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

85/3/1
1:43 ع

یادداشت دهم  ــ فرشته

صبا اولین بار در تاریخ 1/3/1364 پس از خورشید پا به جهان گشود. و چون از همان بدو ورود واقف بود که پا به چه دنیای خرابی گذارده ست شروع به گریستن نمود. شنوندگان ماجرا اظهار داشته اند که آوای گریه اش به غرش شیرِ زخم خورده می مانست، بر خلاف زمانی که در کلاس درس مورد پرسش اوستاد قرار می گیرد و گویی صدایش از ته چاه بر می خیزد .

مراسم نام گذاری وی از جهت شکوه با تاج گذاری احمد شاه قاجار برابری می کند و خود داستانی بس دراز و شنیدنی ست که در این مجال نمی گنجد. راوی به همین چند مقدار بسنده می کند:

گویند اسامی پیشنهادی از این قرار بوده: صـبا ، سـبا ، ثـبا و فرامرز. بدین ترتیب بزرگان خانواده پس از هفت شبانه روز بحث و جدل وی را "صبا" نامیدند، که در سجل ایشان نیز همان صبا ثبت گردیده است. آن چه ما بعدها خود به چشم دیدیم حاکی از آن است که وی در منزل گاهی "صبولی" صدا زده می شده است. و هیچ بر ما معلوم نگشت در خانواده ای که نام دختران همه با "س" آغاز می گردد چرا حرف ابتدای نام وی "ص" گردید.

مشخصهﻯ اصلی او در دوران طفولیت و چه بسا تا به امروز حس استقلال طلبی بی حد حصرش میباشد. چونانکه نقل کرده اند: وی آن هنگام که تولدش را نزدیک یافت، به تنهایی راهی بیمارستان گردید. و شاید فزونی همین حس در او بود که باعث گشت سالیان بعد نسبت به واژهﻯ مقدس "استقلال" ارادت پیدا کند و تبدیل به یک پرسپولیسی متعصب دو آتیشه شود.

عمده سرگرمی های وی در طول شش سال و اندی که با او همراه بودم، صورتگری و شعرخوانی بوده است. وی بارها چهرهﻯ مرحوم نیوتن را روی تخته سیاه کلاس ترسیم کرد و نیز کاریکاتور دوستان را در حالات مختلف. صبا اشعار بسیاری از شعرای پیش دوره و هم دوره در خاطرِ مبارک داشت که گاه و بیگاه زیر لب زمزمه میکرد و دست کم یکی دو بار با دکلمهﻯ قطعه شعری از ایشان، بر تن شعرایِ دست از دنیا کوتاهِ خفته در گور رعشه افکنده بود.

در سن هفده سالگی این بار دست تقدیر گریبان وی را گرفت و بدین ترتیب در دام عشق اوفتاد. عشقی بس جانکاه که خواب شبانه را از وی ربود. صبا به شدت عاشق "اینترنت" گشته بود. و این گونه بود که صبح تا شام و بالعکس در میان سایت های رنگین و طبق گفتهﻯ خود علمی گشت همی زد، و چه بسا شب هایی که در راه حصول این علوم بیداری کشید، و در پی آن صبح ها در کلاس درس چرت زد. به خاطر دارم روزی را که پلک های وی تابِ بیداری نیاوردند و او ناچار خود را به بیماری زد تا با کسب اجازه از مدیر، مدرسه را ترک گفته، به خانه رود و ساعتی بخسبد. و شِبه دوستان وی که به اقتضای سن به درز دیوار می خندیدند، به این پیشامد دقایقی چند، هِرهِر نمودند.

از آن جهت که صاحب قلمی سلیس و بس دلنشین بود به پیشنهاد تنی چند از رفقا جهت پیشگیری از هرز رفتن این استعداد خدادادی به صنعت وبلاگ نویسی متمایل گشت. و بدین گونه در سن هجده سالگی "بی خیال معرفت" گردید. زمانی "طربنامه" را در دست داشت، تا اینکه به "جنون جوانی" دچار گشت و فی الحال بنده ی حقیر را به رسم رفاقت به جنون کشانیدست.

صبا به نکات خانه داریِ بسی آشناست. مِن جمله دکمه دوزی، اطو نمودن البسه زنانه و مردانه، آب پز نمودن تخم مرغ، شتر مرغ و مرغ عشق به روش سنتی و مدرن، شستن ظروفِ ناجور مانند دیگ مسیِ ته گرفته، لیوانِ باریکِ سه روز چای مانده و دهانهﻯ کتریِ رسوب گرفته، و نیز پولک دوزی، گلدوزی و بلبل دوزی. این موضوع را هم اتاقیهای وی در خوابگاه به شکل مکتوب در آورده پایش را انگشت زده اند.

در خاتمه به عنوان شِبه وکیل مدافع ایشان مفتخرم به عرض برسانم :

دوستان نزدیک و دوری که تمایل به ارسال هدیه دارند (و ندارند)، میتوانند (و باید)، هدایای نقدی و غیر نقدی خود را به پست الکترونیکی صبابانو ایمیل نمایند. جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره حساب 0915 تماس حاصل فرمایید.

 



ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ