سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

85/7/16
10:26 ص

یادداشت نوزدهم ــ فرشته

پنج شمبه. امروز صبح ساعت نُه و نیم تو محوطهﯼ دانشکده با آناهیتا قرار دارم.  برخلاف همیشه که دوستان از بدقولی های بنده گله مند میشن، این دفعه به موقع میرسم سر قرار. علتش این نیست که آدم شدم و یه چیزایی از اصطلاح بیگانهﯼ "خوش قولی" حالیمه، بلکه حقیقت امر اینه که اصلاً حواسم نبود پنچ شمبه ها ترافیک سبکتره وگرنه اونقدر با عجله از خونه نمی زدم بیرون. مرضیه به شوخی میگه دیر رسیدن سر قرار کلاسو میبره بالا. من فکر می کنم این حرکت نه تنها دور از نزاکته بلکه خیلی هم مشمئز کننده ست.

جمعه. امشب خواهرم برای افطار مهمون داره و من تزیین شُله زردها رو بر عهده می گیرم. به یاد قدیما دلم می خواد رو شله زردا توپ فوتبال و بسکت نقاشی کنم. منتهای مراتب خواهرم عنوان میکنه که آقازادهﯼ مهمون فوتبالیسته و تیم ملی توپ میزنه و اینا، و خوبیت نداره رو شله زرد ها توپ ببینه! منم بی خیال علایق باطنیم میشم و تصمیم می گیرم طرح های نوینی در زمینهﯼ تزیین شله زرد ارائه بدم. ... خواهرم که چشمش میفته به شاهکارهای هنریم!، می پرسه: این خطهای کج و معوج دیگه چیه ؟!! سعی میکنم براش توضیح بدم که اینا برای خودش یه سَبکه! و اگه با دقت بهشون نگاه کنی، هر کدومشون مفهوم بخصوصی رو در ذهنت تداعی میکنه. خلاصه، موقع افطار اون طور که از شواهد پیدا بود مهمونا از طعم شله زرد کلی خوششون اومده بود و حضار شله زرد بنده رو که اعلام کرده بودم فعلاً! میل ندارم، دست به دست کردند و سپردند به آق پسر مهمون تا دوبله نوش جان بفرمایند. باید عرض کنم که به هیچ وجه مطمئن نیستم طرح های مُلهم از ذهنیات مغشوشم، مفهوم خاصی رو در ذهن کسی تداعی کرده باشه. به این میگن "شکست".



ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ