سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

85/8/20
11:40 ع

 یادداشت 20ام - صبا

 

دشوار است ری را ..
هر چه بیشتر به رهایی بیاندیشی
گهواره جهان
کوچکتر از آن می شود که نمی دانم که چه .. !

 موضوع صحبت کلاس تاریخ اسلام زندگی اعراب و عصر جاهلیت و این چیز میزا بود .. استاد میگه: اون زمانها عذر می خوام از خانومها زن در واقع نون خور اضافه محسوب می شد  

و صدا میاد از ته کلاس که : الانش هم همینه !

من فکر می کنم : تفکر مردها از دوره ی جاهلیت تا به امروز کوچکترین تغییری نکرده همون جور مغز نخودی موندن که بودن   ..و به راستی که جهان پیشرفتشو صرفا مدیون جامعه نسوانه

  تو یه کلاس خالی نشستم و تمرینای نظریه زبانو می نویسم  .. یه آقایی میاد تو کلاس .. رو یه مساله سخت فکر می کنم  .. آقا می پرسه کلاس چی بوده اینجا .. جوابشو می دم .. آقا میره ته کلاس .. حواسم از مساله پرت شده دوباره صورت مساله رو می خوونم .. آقا تو کلاس قدم می زنه .. دوباره حواسم پرت میشه   .. آقا رو یه صندلی می شینه .. سعی می کنم تمرکز کنم .. آقا چند تا صندلی رو با سر و صدای زیاد جا به جا میکنه .. تمرکزم به هم می ریزه کفری می شم   .. آقا دوباره تو کلاس راه میافته .. قید حل تمرینا رو می زنم .. آقا می ره سمت در .. خوشحال می شم .. آقا می ره بیرون .. مدادمو دوباره برمیدارم و صورت مساله رو می خوونم .. آقا بر می گرده تو کلاس .. دلم می خواد موهامو بکشم از دست این .. آقا می گه : اومدم درو ببندم راحت باشی !! .. در مقابل این همه مرام من حرفی برای گفتن ندارم   .. آقا میره و درو هم می بنده .. به تمرینای حل نشده که نگاه می کنم دیگه حسش نی   

  می دونی،  سه ریخت ( یعنی همون سه جور ، سه مدل اینا ) کلاس هست که من عمری باهاشون کنار نمی تونم بیام  .. کلاس 8 صبحی که نشه دودرش کرد  ، کلاسی که توش آبجیامون نباشن و تنها باشم ، کلاسی که نیاز به ( حتی اندکی ) تحرک جسمی داشته باشه .. اونوقت فک کن این سه خصوصیت جمع شده باشه  تو یه کلاس .. بله کارگاه  عمومی .. دو هفته اس جوشکاری می کنیم قربون استعدادم برم جای نسوخته تو دستام نمونده   

  من هر چی فک می کنم هیچ ارتباطی بین آزمایشگاه مدار و پوشیدن روپوش سیفیت (سفید) نمی تونم پیدا کنم  .. حالا هر چی به ای استاده مُگم بابا ای سوسول بازیا اداهای بِچه های شیمیه مو از ای قرتی بازیا خوشُما نمیاد مگه مِفمه؟!!

  پذیرفتن این ‌که
تو دیگر نیستی
و جهان، هم‌چنان
بی تو
در مدار خویش می‌گردد
خبر ناخوش‌آیندی ست.
نمی‌دانم...
یا تو هیچ نبوده ‌ای،
و یا جهان بر مدار ِ هیچ می ‌گردد... 

 



ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ