سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

86/4/27
12:17 ص

یادداشت 60- صبا 

 ساعت 12 ، خونه
هایده از تو مدیا پلیر می خوونه: تنها با گل ها ، گویم غم ها را ...
کانکت که می شم مسنجرو باز می کنم ، نه فرشته هست ، نه امیر ، نه هیشکی ! .. آرش طبق معمول دنبال سوژه است واسه کل کل ،گیر می ده ، دس می گیره ، یکی می گه که دو تا بشنوه .. بش می گم : برو بچه ، حوصله اتو ندارم ! .. بم می گه کم جنبه شدم ! .. خب شدم .. همیشه می شم .. هر وقت قراره برم همین می شم !  سگ می شم ، نرفته دلتنگ می شم ، سه سال گذشته، من چرا آدم نمی شم ؟! خب لابد قرار نیست بشم !

  ساعت 2 ، اتوبوس
هوا گرمتر و نکبت تر از همیشه .. یاد حرف ارشیا می افتم ، می گفت باید تو مدرکمون قید کنن شرایط سخت آب و هوایی .. دو واحد گرما .. دو واحد سرما .. 6 واحد راه
 

 ساعت 5 ، دانشگاه ، آزمایشگاه معماری
استادمون یه خانم کم سنه ، هم قد و قواره خودم ! همونطوری که سرجاش نشسته یک مدار پالسر با انگشت تو هوا طراحی می کنه برامون بعد می گه برین ببندین این مدارو !  

 ساعت 6 ، همون جا !
اخلاق استاده اومده دستم ! نه سوال جواب می ده ، نه می ذاره بعد آزمایش بری از کلاس ! .. یه ساعتی هست مدارو بستم و بیکار نشستم و هی خمیازه می کشم .. پسره میز بغلی ازم می پرسه : Vcc رو از کجا بگیرم .. می گم : 5 ولت از منبع تغذیه (DC).. دست میذاره رو فانکشن ژنراتور ( مولد AC) و می گه : یعنی از این ؟!  .. می رم Vcc براش وصل کنم می بینم IC شو برعکس گذاشته  .. رسما فکم می افته ! مشهد درس خوونده مثلا این ولی با اسکوپ مث پدیده برخورد می کنه ! .. شیطونه می گه بذارمش سر کار بخندیم یه کم دور هم ، از بیکاری که بهتره !  

 ساعت 5/7 ، خوابگاه بر و بکس!
ثمانه با دوستش تو کافی شاپ قرار داره ، بقیه بچه ها هم که حوصله شون سر رفته پایه شدن با ثمان برن!!! ثمانه سریش می شه توام پاشو بریم .. نمی رم، حوصله ندارم . داشتم هم نمی رفتم .. ولی بامزه اس کارشون ..تو فک کن .. سجاد نشسته تو کافی شاپ خیلی خوشحال ، چش دوخته به در منتظر ثمان  .. بعد یه هو در باز می شه یه اکیپ سلام سلام می رن می شینن دور میزش .. تصور قیافه سجاد  

 ساعت 12 ، خوابگاه خودمون !
سه ساعت یک بند کتاب خووندم ، خوابم نمی بره اما اصلا ! الان کاملا فهمیدم که چرا زندانیا رو واسه تنبیه می فرستن انفرادی ! دلم  ور ورای سمیرا و خنده های فریده رو خواسته ، یادم باشه فردا یه زنگی بشون بزنم ، یادم باشه فردا برم نامه کارآموزی رو بگیرم ، یاد من باشد فردا برم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم.. یاد من باشد هر چه پروانه که می افتد در آب ، زود از آب درآرم ..  یاد من باشد کاری نکنم که به قانون زمین بربخورد .. یاد من باشد تنها هستم ، ماه بالای سر تنهایی است ..

   



ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ