سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

86/5/1
10:38 ع


61 ــ فرشته

 مرضیه تلفن می زنه تا شاهکارامو خبر بده بهم (شاهکار=نمره). میگه دارن خونه شون رو نقاشی می کنن و بوی رنگ داره خفه اش میکنه (زبونم قلم شه با طرز حرف زدنم!  ) کدبانوگریم گل می کنه و بهش میگم واسه اینکه زودتر از بوی رنگ خلاص بشن، چند تا پیاز خورد کنه و بذاره وسط اتاق. این طوری بوی رنگ جذب پیازها میشه. از خودم نمیگم اینارو، سه چار سال پیش! تو یه منبع معتبر خوندم که موثر واقع میشه این حرکت!  بعدش با خودم فکر می کنم بالاخره پیاز کلی گرونه واسه خودش!  و در ادامهﯼ افاضاتم پیشنهاد میدم که در پایان کار یه املتی چیزی درست کنه باهاش تا بیخودی حیف و میل نشده باشن پیازها! خوب که بررسی می کنم می بینم این جوری به جای اینکه مواد شیمیایی موجود رو تنفس کنن، مستقیم قورتش میدن!! مرضیه در جا حالش از این همه چرت و پرتی که تحویلش دادم بد میشه، نمیاره به روی خودش اما (از بس منو دوست داره!!) سریعاً تا تماس بعدی منو به خدا می سپاره و تلفن رو قطع می کنه. دیگه عمری مرضیه بیاد با من مشورت کنه در مورد مسائلش  میدونم دیگه

 با شهاب قرار گذاشته بودیم که اگه کامپایلر رو افتادم، ناهار مهمونش کنم  
شهاب خان! عارضم به خدمتت که متاسفانه! بنده این درس رو همچین ناپلئونی و قشنگ پاس کردم  خدائیش خطره میلیمتری از بیخ گوشم گذشتا   

 تا به امشب بر این باور بودم که هنگام خلقتِ من، خداوند یادش رفته سر نشتر عشق رو بر رگ روحم فرود بیاره و حقیر تا آخر عمر دل به هیچ کس و هیچ چیز نخواهد سپرد و بالاجبار بی نصیب خواهم ماند از نوشیدن شراب عشق  اما در این لحظه و در این مکان، و در کمال سلامت جسمانی و روحانی! اعتراف می کنم که امشب وقتی محسن وارد خونه شد، در حالیکه مانیتور تعمیر شده رو بعد از پنج روز به آغوش خانواده باز می گرداند، غرق شور و شعف شدم و ساعتها به پهنای صورت اشک شوق ریختم! و این چنین دریافتم که پای تا سر به کامپیوترم عشق می ورزم!



ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ